ملیکا،دختری از سرزمین خیال!
چه اسم قشنگی!وقتی صفحه های چند سال پیش زندگی ام را ورق میزنم در امضایم فقط کلمه ملیکا به چشم میخورد!
ملیکا........ملیکایی بدون پسوند!
ملیکایی 9 ساله,بعدش ملیکایی 10 ساله،ملیکایی 11 ساله و در اخر ملیکایی 12 سال و یازده ماه و 24 روزه!!!!!!!!!
کدومشون دوست داشتنی تر هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معلومه ملیکایی بعد از سن 10 سالگی!!!!!!!!
خورشید زندگی من در خرداد 89 طلوع کرد.....لبخند را بر لبم اورد!
زندگی را برام اشنا کرد.....
آنه:
دختری از گرین گیبلز،دختری از سرزمین سپیدار ها،دختری از شیروانی سبز و دوست رویایی من و در اخر دختری از سرزمین خیال.............
هرگز فکر نمیکردم روزی عاشقت بشوم!
هرگز هرگز!
اولین بار که دیدمت ب یاد داری؟؟؟؟؟؟؟؟
من دختر کوچولویی 10 ساله بودم.....جلوی تلویزیون نشسته بودم.....و انگاه تو را برای اولین بار دیدم....تو و دیانا دست در دست هم.....برروی تاپی نشسته بودید و شعر میخواندید.....
تو خوشحال بودی....از یافتن دوستی واقعی.....اما من چه گفتم؟؟؟؟؟؟؟
گفتم اینها مال بچه هاست....چقدر مسخره است.....چقدر لوسه......اهههههههههههههه!
اونموقع هم که این حرف رو میزدم الکی از خودم در میوردم اونموقع نمیفهمیدم چرا....نمیفهمیدم چرا با اینکه به نظرم لوس میای سخته این حرفها رو زدن!!!!!!
اما هفته بعدش فهمیدم......دخترکوچولویی مهربون و موقرمز.....عاشقت شدم آنه!!!!!!!!!
عاشق عاشق!
زمانی که برای جایزه معدل 20 از مامانم کتابهای تو را خواستم چقدر شاد بودم!!!!!!!!!
و زمانی که برای اولین بار کتابت را ورق زدم چققققققققققققققدر اشنا به نظرم اومد!
الان میفهمم چرا..........چون تو در وجودم از اول بودی!
ادم هرگز نمیتونه خودش را از دست خودش راحت کند.....و کسی که بیشتر از بقیه خودت رو میشناسه خودت هست!
و تو شدی آنه،دختری از سرزمین خیال!!!!!!!!!!!
عالللللللللللللللللللیه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا دارم وارد 13 سالگی میشوم.....با تجربیاتی بیشتر از زندگی تو.....
شاید از این نوشته ها برات زیاد نوشته شده باشد.....اما مطمئنم که میفهمی تمام اینها با قلب نوشته میشود.....و شاید هر کدوم از دیگری زیباتر بشود!!!!!!!!!
+آنه یکی از بزرگترین انه شرلیست ها ما رو ترک کرده!ارمغان عزیزم.....امیدوارم زودتر برگردی!!!!!!!!!!
انه برش گردون باشه!
ملیکا دختری از سرزمین خیال :))))))))))))
آنه،دختری از سرزمین خیال.