موهای قرمز

این که نویسنده به عنوان یکی از شاخصه های اصلی شخصیت اصلی، موهای قرمز رو انتخاب کرده به نظرم خیلی مهمتر از یه رنگه. یعنی این رنگ برای آنه(این که "ه" میذارم به خاطر اینه که خود آنه به وجود حرف "e" در آخر کلمه ی "Anne" تاکید داره) خیلی مهمتر از رنگ مو برای اکثر افراد معمولیه و به نظرم حتی در شکل گیری شخصیت او هم تاثیر داره.
درسته که یتیم بودن آنه، کمی باعث انزوای او شده ولی با تعریفهایی که از دوران قبل از اومدن پیش ماریلا و ماتیو می کنه، معلومه که تو جاهای خیلی شلوغی بوده؛ و توی همچین جاهایی خیال پردازی اون هم در این حدی که آنه داره کار مشکلیه. به نظرم رنگ موی انه باعث شده که اون حتی با حضور در محیطهای شلوغ و انجام دادن کارهای زیاد خودش رو متفاوت با دیگران احساس کنه و منزوی تر بشه و در انزوای خودش به خیالپردازی در مورد خودش و محیط اطرافش (اسمهایی که برای جاهای مختلف انتخاب می کنه) مشغول بشه.
حتی این رنگ مو باعث ناراحتی او هم هیت که نشونه اش هم اینه که به محض این که میشنوه که می تونه موهاش رو -اگه اشتباه نکنم با استفاده از معجونی که یه دستفروش داره- به رنگ سیاه پرکلاغی(رنگی که آنه به شدت برای مو به اون علاقمنده) دربیاره بدون فکر کردن به عواقب این کار از اون معجون استفاده می کنه و به کلی موهاش رو خراب می کنه که ناچار میشه اونا رو کوتاه کنه.
حتی علت اصلی قهر بسیار طولانیش با گیلبرت اون حرفیه که که در مورد رنگ موهاش(هویج) بهش انداخته.

 

لیست بازیگران زیبای آنشرلی - رویای سبز :
Megan Follows - Anne Shirley
Colleen Dewhurst - Marilla Cuthbert
Richard Farnsworth - Mathew Cuthbert
Patricia Hamilton - Rachael Lynde
Marilyn Lightstone - Miss Stacy
Schuyler Grant - Diana Barry
Jonathan Crombie - Gilbert Blythe
Charmion King - Aunt Josephine Barry
Jackie Burroughs - Amelia Evans
Rosemary Radcliffe - Mrs. Barry
Joachim Hansen - John Sadler
Christiane Kruger - Mrs. Allan
Cedric Smith - Rev. Allan
Paul Brown (actor) - Mr. Phillips
Miranda de Pencier - Josie Pye
Trish Nettleton - Jane Andrews
Jennifer Inch - Ruby Gillis
Jayne Eastwood - Mrs. Hammond
Dawn Greenhalgh - Mrs. Cadbury
Jack Mather - Station Master
Samantha Langevin - Mrs. Blewett
Vivian Reis - Mrs. Spencer
Mag Ruffman - Alice Lawson
Sean McCann - Dr. O'Reilly
Roxolana Roslak - Madame Selitsky
Robert Haley - Professor
Robert Collins - Mr. Barry
Morgan Chapman - Minne May Barry
David Roberts - Tom

 

کتاب نهم آن شرلی با عنوان به نقل از خانواده بلایت

نهمين جلد از مجموعه داستان‌هاي «آن از گرين گيبلز» پاييز امسال منتشر مي‌شود.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از كانادا پرس، در حالي كه بيش از 100 سال از خلق اين مجموعه داستان پرطرفدار مي‌گذرد، و از همان روزهاي نخست اين كتاب در فهرست پرفروش‌ترين‌ها قرار گرفت، يتيم موقرمز محبوب خانواده‌ها اين بار در آخرين جلد اين مجموعه ظاهر مي‌شود.

ناشر كانادايي مجموعه كامل جلد نهم اين مجموعه را با عنوان « به نقل از خانواده بلايت» پاييز امسال منتشر مي‌كند. ويرايش پيشين اين جلد در سال 1974 انجام شده و با عنوان «جاده‌اي به ديروز» منتشر شده بود، اما ويرايش با افزايش حجم  100 صفحه‌اي، دربرگيرنده نثر، شعر و گفت‌وگو‌هاي بيشتري است.

نويسنده اين مجموعه «لوسي ماد مونتگومري» اين كتاب را در سال 1942 اندكي پيش از درگذشتش به پايان برد و اين نخستين باري است كه اين كتاب آن طور كه او دلش مي‌خواست، منتشر مي‌شود. 

ناشر اين كتاب مي‌گويد، اين جلد موضوع‌هاي تيره‌تري را نسبت به آنچه تاكنون در اين مجموعه ارائه شده در برمي‌گيرد و شامل افكار «آن شرلي» درباره خيانت، گريز از ازدواج، كينه‌جويي، قتل، نااميدي، تلخكامي، انزجار و مرگ است.

اين جلد دربرگيرنده داستان‌هايي است كه خانم مونتگومري در دهه 30 به صورت پراكنده در نشريات مختلف منتشر كرده بود. با وجود اين كه آن داستان‌ها هيچ ارتباطي به يكديگر و نيز يه آن شرلي نداشتند، اما خانم مونتگومري با تغييراتي آن‌ها را صورت يك مجموعه مرتبط به هم درآورد. اين داستان‌ها به ماجراهاي پيش از وقوع جنگ جهاني اول باز مي‌گردد و زندگي آدم‌هاي مرتبط را پس از آن پي مي‌گيرد.
 
در مجموع اين جلد دربرگيرنده 15 داستان كوتاه درباره آن شرلي بزرگسال و خانواده اوست. در اين داستان‌ها با پسر آن شرلي هم روبه رو مي‌شويم كه سرباز است و در جريان جنگ كشته مي‌شود.

علاوه بر اين مجموعه‌اي از شعرها و قطعات نثر كه لوسي ماد مونتگومري براي نشريات مختلف نوشته بود نيز در اين كتاب به عنوان نوشته‌هاي آن شرلي و پسرش والتر جمع‌آوري شده است

لوسی ماد مونتگومری

.
لوسی ماد مونتگمری
زادروز ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴
کلیفتن، جزیره پرنس ادوارد
درگذشت (۶۷ سال)
تورنتو، اونتاریو
ملیت کانادایی
پیشه رمان‌نویس
نقش‌های برجسته آن شرلی در گرین گیبلز
سبک ادبیات داستانی
همسر اوان مک‌دانلد
فرزندان چستر و استیوئرت

لوسی مود مونتگُمری (به انگلیسی: Lucy Maud Montgomery) (۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ - ۲۴ آوریل ۱۹۴۲) که عموما با نام ال.ام. مونتگمری (L.M. Montgomery) شناخته می‌شود، نویسنده کانادایی بود. مونتگمری بیشتر به خاطر مجموعه رمان‌هایی شناخته می‌شود که با آن شرلی در گرین گیبلز منتشر شده در ۱۹۰۸ میلادی، آغاز شد. آن شرلی در گرین گیبلز موفقیتی سریع را برای او به همراه داشت. شخصیت اصلی رمان، دختربچه‌ای یتیم به نام آن شرلی، مونتگمری را به شهرتی چشمگیر در دوران زندگی‌اش رساند و او در سطح بین‌المللی نیز مطرح کرد.[۱] رمان اول، با مجموعه‌رمان‌های دیگری با مرکزیت کاراکتر معروفش آن شرلی، ادامه یافت و دنباله‌دار شد.

مونتگمری ۲۰ رمان و ۵۰۰ داستان کوتاه و شعر منتشر کرد. آثار، خاطرات و نامه‌های این نویسنده، توسط علاقمندان و دانشگاهیان سراسر جهان، خوانده و تدریس می‌شوند.[۲]


.

. رمان‌ها

خواب

درخواب دیدم با پدرم در باغ سبزی بودم.

باغی پر از گل و یاس.بنفشه و سنجاقک.

می دویدم و می خندیدم. میگفتم و می شنیدم.

ناگهان بر پهنای آسمان رنگین کمانی دیدم.

رنگین کمانی زیبا.رنگین کمانی روشن.

تخیلاتم جان گرفتند.در سرزمین خیالم خودم را در دشتی زیبا یافتم.

جلو جلو جلوتر

به رنگین کمانی بزرگ رسیدم.میان اون رنگین کمان یه شهری بو،شهر پری ها.

وارد شدم.

پری ها این طرف اون طرف.

الیکا می آید و همه جای شهر پری ها را به من نشان میدهد.

ناگهان بر شانه ام دستی احساس کردم که میگفت:خیالبافی بس است خیالباف کوچک!

دست در دست پدرم به انتهای باغ رسیدم .مادر م را دیدم.

در بغلش پریدم.

او مرا سخت در آغوش گرفت و گفت:مراقب خودت باش.آنه ی عزیزم!

دیگر او را ندیدم.چون خواب میدیدم!!

        (( با تشکر از برادرم علیرضا.زیرا وقتی ازش پرسیدم علیرضا به نظرت تو وبلاگم

      چی بنویسم؟گفت:بنویس با بابام تو اتاق هستم.بنابراین جرقه را او زد تا من این

   من این شعر را بنویسم.برای احترام به او لطفا کپییییییییی نکنیدوگرنه حلالتان نمی کنم.))

توجه:اون ۵/۴ ساله است.

بیوگرافی شخصیت های کتاب اول(( آنه شرلی در گرین گیبلز))

آنه شرلی: نقش اول رمان. او دختری پرورشگاهی است که به وسیله متیو و ماریلا کاتبرت پذیرفته و در دشت آنها، گرین گیبلز، بزرگ میشود. کتاب راجع به آنه و اشتباهات اجتماعی وی است که سعی میکند به سرعت قوانین رفتار اجتماعی را یاد بگیرد. مانند مذهب و اخلاق که بچه های دیگر هم باید در طول بزرگ شدن آنها را یاد بگیرند. او رفتار های متفاوتی نسبت به دیگران دارد که ناشی از احساسات منحصر به فرد وی است. آنه لجوج، پرشور، صادق و با هوش است. او عاشق زیبایی و تخیل است و میخواهد انسان خوبی باشد. 

ماریلا کاتبرت: زنی مجرد که آنه را بزرگ میکند. او با برادرش که او نیز ازدواج نکرده در گرین گیبلز زندگی میکند. ماریلا بلند قد و راست قامت، با چهره ای عبوس است. این فیزیک منعکس کننده رفتار اوست. گرچه ماریلا معمولا احساساتش را بروز نمی دهد، ولی دارای قلب رعوف و مهربانیست. او بزرگ شدن آنه را می بیند، به او عشق می ورزد و در در طول داستان رعوف تر و خوش برخورد تر میشود.

متیو کاتبرت: یک مرد مجرد شصت ساله که با خواهرش ماریلا در گرین گیبلز زندگی میکند. متیو به شدت خجالتی و کمی افسرده است. با اینکه او از زنان وحشت دارد ولی بعد از دیدن آنه فورا دوستدار او میشود و در نگهداری او پیش ماریلا پافشاری میکند. در نظر آنه متیو شخصی بی آلایش است و وقتی که آنه به یک گوش شنوا احتیاج دارد متیو از کمک به آنه دریغ نمیکند.

دیانا بری: بهترین دوست آنه. او دختری تپل و زیباست که هم سن آنه است و در نزدیکی گرین گیبلز، در Orchard Slope زندگی میکند. آنه و دیانا پس از اولین دیدار بلافاصله بهترین دوستان برای هم می شوند. نقاط تفاهم زیاد و قسمی که خوردند عامل این موضوع است. اگرچه او دختر خوبیست؛ اما فاقد خیال پردازی، هوش و استقلال آنه است.

گیلبرت بلایت: شخصی خوش تیپ و باهوش که پس از اینکه طی یک حماقت موهای قرمز آنه را مسخره میکند، تبدیل به دشمن سرسخت آنه میشود. آنه قسم میخورد که هرگز با گیلبرت صحبت نکند ولی وقتی که گیلبرت او را از رودخانه نجات میدهد آنه تصمیم میگیرد که قسمش را بشکند. آنه برای به دست آوردن جایگاه شاگرد ممتاز با گیلبرت رقابت میکند و در آخر کتاب ، آنه تصمیم میگیرد که مهربان تر باشد و بنابراین آنه و گیلبرت با هم دوست میشوند.در آخر کتاب سوم تصمیم میگیرد با آنه ازدواج کند.

خانم ریچل لیند: فضول محله. او آنطرف گرین گیبلز با شوهر صبورش، توماس زندگی میکند. او فردی مهربان، بی باک و دوست ماریلاست. او با همه رک است.

خانم موریل استیسی: معلم آنه. خانم استیسی بعد از اینکه آقای فلیپ برکنار شد به عنوان معلم انتخاب شد. روش تدریس او غیر معمول است. او روش تدریس لیبرال(آزادی خواه) دارد و این باعث نگرانی بعضی خانواده های اونلی و البته خانم ریچل شده. ولی تمام دانش آموزان او را دوست دارند. او الگوی خوبی برای آنه است

خانم آلن: همسر کشیش جدید. آنه او را به خاطر جوانمردی اش، زیبایی اش و نیکی اش تحسین میکند و غالبا پیش او برای راهنمایی می رود.

آقای آلن: کشیش جدید اونلی. آقای آلن  مرد خوبی است و رهبر خوبی برای اونلی است. او و همسرش را به خاطر وظیفه شناسی درکلیسا تقدیر کردند.

خانم بری: مادر دیانا بری. او مادری سخت گیر است و به شدت بر فرزندانش نظارت دارد. او تمام مدت دنبال فرزندانش است و حتی قوانین سختی برایشان وضع میکند. به هین دلیل هم وقتی آنه اشتباه کرد او را محکوم کرد.

عمه جوزفین: عمه پیر دیانا. او زنی ثروتمند است و در یک عمارت زندگی می کند. او از مردم انتظار دارد که کارهایش را انجام دهند. به دلیل چابکی و خوش رویی آنه، عمه جوزفین همیشه مشتاق دیدار اوست.

مینی می: خواهر کوچک دیانا. او یک کاراکتر مهم است که در احیای دوستی آنه و دیانا نقش داشته. وقتی که مینی می میریض بوده، آنه جانش را نجات میدهد. وقتی خانم بری میفهمد برداشت متفاوتی نسبت به آنه پیدا میکند و دوباره به دیانا اجازه میدهد که با آنه دوست باشد.

استلا مینارد:یکی از دوست های آنه در آکادمی کویین است.استلا باچشم ها ی تیره و صورت گلگونش رویاهایی را در دل می پروراند که همچون تخیلات آنه ،رنگین و زیبا بود.در سال دوم ردموند به ردموند می آید.

پریسیلا گرانت:او هم یکی دیگر از دوستان آنه در آکادمی است.در کتاب سوم با آنه به ردموند میرود.پریسیلای رنگ پریده با آن چهره روحانیش دختری سرشار از انرژی است.

خانه سبز

در اتاق زیر شیروانی خانه سبز،دربسترم آرمیده ام.

در بستری گرم و آشنا که در سال های دور کودکی مرا به سوی خود میکشیدودر اتاق کوچک زیرشیروانی:مکانی مقدس برای خیالبافی های دخترانه.

فرداشب من دیگر دراین بستر گرم وآشنا نخواهم خوابید،

دیگر دراین اتاق کوچک نخواهم خوابید.

بایدفردا دربستری سردو غریب

در اتاقی که شاید من هرگز نفهمم چه کسانی قبل از من آنجا بوده اند بخوابم.

ای بستر گرم و آشنایم مرا فراموش مدار

ای خانه سبز رویایم مرا فراموش مدار

فراموش مدار من باچه حالی اونلی را به قصد ردموند ترک خواهم کرد.

خانه ای که عاشق آجر به آجرت هستم

خانه ای که عاشق تک تک ساکنانت هستم

خانه ای که بانوی متشخصی را درخود پرورانده ای

خانه ای که مرا در خود پرورانده ای

خانه ای که یک جفت دوقلو را درخود پرورانده ای:یکشان آرام و سر به زیرو دیگری یک بلای آسمانی.

چرا چیزی درون من نجوا میکند که دیگر هرگز به جز زمان تعطیلات پیش تو بر نمیگردم ؟

زندگی در زمان تعطیلات درون تو با زنگی دایمی درون تو برابری نمی کند .

آنه!تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده مه آلود اندوه پنهان بود؟

تکرار غریبانه روزهایم کابوسی بودکه با رسیدن به به خانه ی سبز پایان یافت.

گرین گیبلز

برای اولین بار درون تو بود من احساس داشتن یک خانه ی واقعی راپیداکردم.

ای خانه سبز من!!!

مطمینم همیشه سبز خواهی ماند سبز سبز 

تقدیم به همه کسایی که از آنه شرلی متنفر هستند...

بله!!! شاید با خودتان بگید مگه ممکن است کسی از آنه شرلی بدش بیاید؟ولی متاسفانه باید بگم بله ومن از بخت بدم بایکی از همین آدما دوست هستم.

وقتی ازش می پرسم از چی آنه بدت میاید میگه:به خاطر اینکه موهایش قرمز است!!!!!!!!

واین دیوانگی محض است.چون این ویژگی یکی از ویژگی های نادر بین دنیای شخصیت هاست.آخه خودتون بگید دربین همه شخصیت ها همه مهربان و دلسوز هستن .

اما موهای قرمز،کسره آخرآنه،خیالژردازی بیش از حدهمه وهمه باعث استثنایی شدن آنه شده است.وآیا راه حلی برای دوست داشتن آنه هست؟

ومن باکمال خوشحالی باید بگویم صدالبته!!!!!!

راه حل:اول از همه از کسی کتاب آنه را دارد و مثل من عاشق آنه است خواهش کنید ببینید آیا حاضر است کتابش را به شما قرض بدهد؟(آخه یکی مثل من حاضر نیست کتابی که از جونش براش عزیز تر است را به کسی قرض بدهد!!)

اگر از بخت بدتان به کسی مثل من برخوردید به کتاب خانه مراجعه کنید و کتاب ۱ را امانت بگیرید.

بعد به خانه بیایید  و به خودتان بقبولانید قرار است کتاب خوبی بخوانید.بگذارید شوق خواندا در ذره ذره بدنتان جریان پیدا کند.

حالا کتاب را باز کنید وفصل اول کتب یعنی -خانم ریچل لیند شگفت زده میشود ـرا به آرامی و تمرکز بخوانید و... بله ببینید چقدر راحت وارد سرزمین آنه شدیدو حالا مشتاق شدید بقیه آنه را بخوانید.

اگه ۱۳ سالت است و از اول آنه خوشت نیامد به قسمت ۱۳ سالگی آنه مراجعه کن یعنی همون جایی که آنه و داینا در جنگل قدم میزنند و حالا ممکن است خوشت بیادو دنباله اش را یگیرید .اگه۱۸،۱۹ سالت است به کتاب سوم رجوع کن .

منظورم این است درهر سنی هستی به همان سن آنه رجوع کن.وقتی کتاب را بخوانی همه چیز دستتت میاد و میری همه کتاب ها قبلی و بعدی را میگیری .برای شروع باید همان کتابی را بخوانی که سنت است .اکه باز هم خوشت نیامد  باید بگم هرکی از یه چیزی خوشش میاد دیگه ولی یه خواسته دارم لطفا دیگه به این وب سر نزن چون چیزی که تو میخوای ما اینجا نداریم .

((امیدوارم با این کارم به دوست داران آنه درجهان اضافه کرده باشم))

دکلمه محشر آنه شرلی

می دونید من عاشق آنه شرلی هستم .الان  براتون دکلمه آنه شرلی را میگذارم چون خیلی شاعرانه است:

 آنه تكرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ، وقتی روشنی چشمهایت ، در پشت پرده های مه آلود اندوه ، پنهان بود. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم كودكی ات ، از تنهایی معصومانه دستهایت ، آیا می دانی كه در هجوم دردها و غم هایت ، و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات ، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود ؟ اكنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ، در آبی بیكران مهربانی ها به پرواز درآیی ، و اینك ... ! شكفتن و سبز شدن در انتظار توست ، در انتظار تو!

انه شرلی بهترین دوست من در مواقع تنهایی است من عاشق اون هستم و همیشه در هنگام صحبت کردن با او احساس می کنم بوی بنفشه میاید!!!!!!!!هیزل مر در آنه شرلی در سامرساید کتاب ۴ از ۸ کتاب

زندگی

به روزهای گذشته می نگرم

روزهایی که درآنها کودک خیال پردازی بیش نبودم .

روزهایی که آینده برایم همچون روزنه ای نور بر غم هایم بود.

اصلا زندگی من از کجا شروع شد؟جواب من به کسی که این سوال را ازمن میپرسد این است:

زندگی برای من از آن خانه ی سبز،ازآن اتاق کوچک زیرشیروانی،ازآن خواهرو برادر نیکوکار

ـماریلاو متیوـکه یکیشان بهترین هم صحبت من بود اما مرا زودتنها گذاشت و تجاوز به حریم آن یکی کمی سخت بود ولی تا آنجا که میتوانست کنارم ماند ولی به ناچار تسلیم خواستار الهی شد!

آن زمان که من ودوست کوچک زیبایم کنار دریاچه آب های درخشان خیال پردازی میکردم ،هرگز خواب این را نمی دیدیم روزی ازهم جدا شویم.

اما سرنوشت چیز دیگری را برای ما دونفر رقم میزد....

آه!کجایید ای خیال هایم؟

ای پری هایم؟

سرزمین خیال من کجاست؟ هم اکنون فنجان چای زندگی من مانند هر فنجان دیگربه قسمت تلخش رسیده است .

اما من بازهم میگویم آینده شیرین است.اینده شیرین است!!!!!!

 

ماجرای کتاب های آنه شرلی

باسلام به دوست های خوب و مهربونم !امروز میخواهم ماجرای کتاب آنه شرلی را براتون بذارم امیدوارم که خوشتون بیاد:

ّّّّّّّّّّّّ۱.آنه شرلی در گرین گیبلز

آنه شرلی دخترکی یتیم و خیال پرداز است.ماریلا و متیو کاتبرت سرپرستی یک کودک یتیم پسر را بر عهده می گیرن اما اشتباهی رخ می دهد و پیغام اشتباه به دست خانم اسپنسر (کسی که مسولیت آوردن بچه را از یتیم خانه هوپتاون دارد)می رسدو اوهم به جای پسر یک دختر باخود می آورد!!!مارریلا ابتدا نمی خواهد آنه را قبول کند اما بالا خره قبول می کند.او با داینا بری دوست میشود و ماجراهای خنده داری را به وجود می اورد.

۲.آنه شرلی در اونلی

 در این کتاب آنه معلم مدرسه شده است.ماریلا سرپرستی یک جفت دوقلو به نام های دیوی و دورا کیت را برعهده می گیرد.دورا یک دختر مودب و تمیزو حوصله سربره و دیوی به قول خانم لیند یک بلای آسمانی!!!!!!!!!!آنه با کسانی از جمله پا؛ول اروینگ (که یکی از شاگردانش است و مثل خودش تا اعماق سرزمین خیال فرو میره)،دوشیزه لوندر دلنشین آشنا میشود و اخر تصمیم می گیرد که به دانشگاه برود.

۳.آنه شرلی در جزیره

آنه در این کتاب به دانشگاه رفتی وبا کسانی از جمله فیلیپا گوردون،پرسیلا گرانت،استلا مینارد و خاله جیمزینابه همراه سه گربه(راستی،سارا،جوزف)اشنا می شود و همچنین در خانه ی پتی که خونه ای دوست داشتنی است زندگی می کندو در اخر هم با گیلبرت بلایت نامزد میکند.

۴.آنه شرلی در ویندی پاپلرز

آنه معلم دبیرستان سامرساید شدهاست و با خاله شاتی،خاله کیت ،ریبکا دیو ،الیزابت کوچولو سرزمین فردایش آشنا میشود.با پرینگل ها (خاندان سلطنتی سامرساید)می جنگد ولی بعد با هم دوست می شوند.

۵.آنه شرلی درخانه رویاها

دراین قسمت آنه با گیلبرت بلایت ازدواج کرده ودرخانه رویاهایش ساکن شده.دراین کتاب آنه باکسانی از جمله لسلی وست،دوشیزه کورنیلیا(منظورم دشمن مردها)وکاپیتان جیم مهربان آشنا میشوددر این هنگام جویس کوچولو عمر یک روزه خودرا سر میکند وبالاخره جیمز متیو بلایت(جم)به عنوان اولین بچه خانه رویا ها پا به عرصه جهان میگذارد.

۶.آنه شرلی در اینگل ساید

 حالا دیگر تمام بچه های آنه به دنیا آمده اند وآنه برای زندگی به اینگل ساید امده او ابتدا از اینگل ساید متنفر است اما بعدا میفهمد که اینگل ساید هم به اندازه خانه کوچک رویاهایش دوست داشتنی است .دراین کتاب برتاماریلا بلایت (ریلا)به دنیا می آید.کتاب ماجراهای آنه،نن،دای،والتروجم را به صحنه میکشد.

۷.دره رنگین کمان

نام محلی است که بچه های آنه به همراه بچه های خانه کشیش در انجا بازی می کنند و شیطنت هایی از انها سر میزند که اهالی گلن سنت مری هنوز آنه را فراموسش نکرده اند.

۸.ریلا در اینگل ساید

جنگ جهانی دوم شروع شده و پسرهای آنه به جنگ میروند(جم،والتر،شرلی) کتاب درباره ماجراهای ریلا است.او در۱۶ سالگی درحالی که از نوزادان متنفر است سرپرستی نوزاد اندرسون ها را به عهده میگیرد .والتر زیبا شهید میشودولی درکل ماجراهای جالبی را  به وجود می آورد!

دنیای آنه شرلی

درست یادمه تابستان پارسال بود که شروع کردم به خواندن آنه!

آنه دنیای منو عوض کرد و جالب این بود که وقتی من آنه در گرین گیبلز را می خواندم ۱۱سالم بود .بنابراین آنه با اون دنیای زیبایش که در اون همه چیز زیبا است و غم هاروزی تمام میشه منو به دنیای خودش برد دنیایی که من الان ۱ سال است در ان زندگی میکنم امیدوارم  تو هم بتونی مانند من  وارد این دنیا بشی و از چیزهای اون لذت ببری!!!!!!!

 

دنیای زیبایی به نام سرزمین خیال!

وبه همین دلیل است من اسم این وبلاگ را سرزمین خیال گذاشتم .امیدوارم روزهای خوبی را در این سرزمین بگذرانید.

آنه یا کوردیلیا شرلی