Now..........Im here
من حالا دوباره اینجام!
در سرزمین خیال!سرزمینی ارامش بخش!................
و مهم تر از همه با شادی تمــــــــــــــــــــــــــآم!!!!!!
بله انه.........من نفرسوم کاراته ایران شدم!کم چیزی نشدم ااااااااااااااااااااا!:دیـــــــــــــــ
وقتی استادمون فهمید گفت:وووووووووووووووای ملیکا!افـــــــــــــــــــــــرین عالیه!همه چند سال کاراته کار میکنند چند دوره تو مسابقات کشوری شرکت میکنند مقام نمیارند ولی تو دو ماههه کاراته کار میکنی عالیه!!!!!!!!!!!!!!!
خودم خیلی ناراحت بودم وقتی این حرف رو به من زد خیلی خوشحال شدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد اونموقع بود که مدالم رو تو گردنم انداخت!و حکم قهرمانی ام رو به دستم داد!وای خدا چقدر حال کردم!
بزار همه چیز را برات تعریف کنم..........
روز پنجشنبه صبح ساعت 5:30 از خواب بلند شدم.......باید بگم اصلا کار سختی نبود!چون من داشتم به سوی تجربه ای جدید پرواز میکردم........
وقتی دم در باشگاه رسیدیم وارد باشگاه شدم.....باید بگم که ساعت 6 صبح وقتی هوا هنوز تاریکه قدم برداشتن در باشگاه واقعا جالبه!
نمیدونی چه حس خوبی داشتم....از اونهایی که نمیتونم در کلمات بگنجانم!
تا ساعت 7 دوستام یکی یکی میومدن من و دوتا از صمیمی ترین دوستام کنار هم روی پله های باشگاه نشسته بودیم و حرف میزدیم....و چقدر خندیدم!شرح کامل حرفامون رو در دفتر خاطرات نوشتم....اونجا میتونی بخونی....ولی نمیخوام در این نامه راجبش بنویسم چون زیادی پر میشه!:دیــــــــ
بعد سوار اتوبوس شدیم و روز هیجان انگیزتر شد.......واقعا هیجان انگیز.......چقدر با نگین خوراکی خوردیم!وقتی ساعت 9 یا 10 شد ما با اهنگ هامون اتوبوس رو رو سرمون گذاشتیم.....
اهنگ bon bon از پیتبال!هرگز این اهنگ رو فراموش نمیکنم!خیـــــــــــــــــــــــــــلی باش رقصیدم!بعدش sauve و............
ساعت 2 دیگر در همدان بودیم....
ساعت 2:30 وزن کشی داشتیم و بقیه روز را ازاد بودیم!
ساعت 8 رفتیم گردش!تا ساعت 10!
ساعت 11 باید میخوابیدیم ولی کی در ان روز میخوابه عایا؟
ما تا ساعت 1 بیدار بودیم....و چه شیطونی هایی نکردیم....اون ها رو هم بازم در دفتر خاطراتم هست!
دیگه ساعت 7 صبح بیدار شدیم و صبحونه خوردیم و به طرف محل مسابقه رفتیم!
خخخخخخخخخخخخ ............اونجا دوتا استیج داشت یعنی دو تا محل برگزاری مسابقه!
یک طرفش نونهالان در حال مسابقه دادن و یک طرفش نوجوانان ..........
خوب بقیه دیگه چیزی نیست که تعریف کنم همه مسابقه دادن بعد نوبت من شد که خیلی ناعادلانه من رو که فقط یک درجه از سفید (اولین کمربند کاراته که هیچی بلد نیست )بالاتر هستم یعنی نارنجی!فقط یک درجه از سفید بالاتر هستم را باقهوه ای که فقط یک درجه از مشکی پایین تره انداختند!!!!!!!!!!!!
واقعا ناعادلانه بود!
ولی اکشال نداره!تا دنیادنیاست از این چیزها درکاراته هست چون اصلا به کمربند ربط نداره!!!!!!!
خووووووووووووب و من در ساعت 4 بعد از مدال برنز رو از ان خودم کردم!چقدر بم خوش گذشت!
دیگه ساعت 6 بعد ازظهر برگشتیم و من از ساعت 10 شب تا 2 شب برای اولین بار در اتوبوس خوابم برد!
شنبه ساعت 12 ظهر به طرف شمال راه افتادم و.......دیگه بقیه در دفتر خاطرات :دی
خوب انه وقتی برگشتم واقعا ذوق زده شدم!
52 تا نظر!!!!!!!!!!!!!
دست همه دوستام درد نکنه!عالی بود و خیلی حال کردم!
وووووووووووووای انه 17 شهریور سالروز شهادت والتر کاتبرت بلایت کبیر بود!
من از دو هفته قبل براش مرثیه سروده بودم ولی از انجا که در شمال بودم حالا مرثیه رو میگذارم!
آنه .........من به تو تسلیت میگم.......اما از طرفی دیگر به تو تبریک هم میگم......به خاطر پسرک مومشکی....پسرکی شجاع!........تو باید خوشحال باشی که همچین پسری داری عزیزم.....تا دنیا دنیاست شمع وجود والتر هرگز در ذهن من خاموش نخواهد شد.....والتر....پسری که برای جاودانی روحش رفت......
برادر من ،
برادر زیبای من،
تو اینجاهستی،در کنارمن،در خیال من.
والتر ..اینگل ساید بی تو خاموش است....
والتر دست های من در انتظار توست......
کجا هستی برادرم؟
برادرم به یاد بیاور ،مادر را به یاد بیاور،پدر را به یاد بیاور
من را به یاد بیاور
والتر حالا همه اینجا هستند ،همه والتر!
اما جمع ما هرگز کامل نمیشود.
جمع ما بدون پسری خیالباف بویی ندارد.
ما تو را میخواهیم
تو را میخواهیم تا دوباره رویاهایت را در گوش مخملین باد نجوا کنی
تا دوباره لبخند را باتو تجربه کنیم
تاشبی مهتابی را دوباره در دره رنگین کمان زنده کنی
تا دوباره به بانوی سفید تکیه کنی
اوه برادرم من را تنها نگذار
میزنم لبخند بر رویت،بر نگاهت،بر شجاعتت.
پسرک مومشکی کی می ایی؟
تو رو میخواهم ،دستان تو را.
همه چیزم را میدهم تا باری دیگر دستانت را بگیرم،
چشمانت را لمس کنم،
لبخندت را تجربه کنم،
همه چیزم را میدهم تاباری دیگر بگویی:
دوستت دارم ریلای-ما-ریلا!
+میدونم اصلا قشنگ نبود اما با این دستنوشته فقط میخواستم علاقه ام به والتر رو نشون بدم.....امیدوارم فهمیده باشی...........
آنه شرلی من تا دنیا دنیاست ........عشق تو در من ریشه دوانده است!
تا دنیا دنیاست ملیکا شرلی ،دختری از سرزمین خیال همواره یکی از مریدان توست!
تا دنیا دنیاست سرزمین خیال هرگز نابود نمیشود......سرزمین من!
سرزمین خیال من!
دوستدار و حامی همیشگی تو
ملیکا ،دختری از سرزمین خیال
آنه،دختری از سرزمین خیال.